محل تبلیغات شما



من ديگر دلخوش نيستم 
به اينكه
در جايي مردي نگران من است
ناخواسته عاشق شدم، خود خواسته جان دادم برايش
دلش با من نيست
اين را خوب ميدانم
فقط اين منم كه بي او
خسته ام،
تكه تكه ام،
متلاشي ام.
ترس من همين بود روزي تو غريبه ترين كسي باشي كه همه چيزت را ميدانم
بمن بگو، هرگز فراموش نشدن چه حسي دارد؟


مرا به این خوش است که می بینمت.!

هرچند دور!

مهم فاصله ها نیست.

دل هاست:)

که حتی در اوج ناامیدی می تپد به امید،دیدارت.!

عشق مگر همین نیست؟

که حتی از راه دور هم حس کنی دلتنگی را،دوست داشتن بی سر و ته را.!

اری؛ازادانه عاشقی میکنم در قلمرو قلبت.

 

 

 


پارسال همين موقع ها بود كه براي اولين بار اينقدر قهرمون طولاني شده بود، منم گوشيم رو تازه خريده بودم شمارمو عوض كرده بودم و هيچ خبري ازت نداشتم. تا اينكه با ابجيم رفتيم ارايشگاه و راضيم كرد بهت زنگ بزنم، بهت زنگ زدم و گفتي بيام پيشت. اومدم پيشت و راضيم كردي برگردم و كلي بغلم كردي، اون بغل اولين و قشنگترين بغل عمرم بود. شايد حتي خود تو هم نتوني ديگه اون تجربه بغل اونروز رو واسم تكرار كني. بماند كه اونروز همه حرفات دروغ بود و همزمان با من با علي حضرت هم حرف
ظهر ديدمش، اون مزاحمت كه بلاكش نمي كردي. هموني كه خيلي هم باهاش خوب حرف ميزدي. حتما باهاش صميمي تر از قبل شدي، حتما ولنتاين اون بجاي من واست گل ميخره، حتما استاتيك هم يادش ميدي حتما خيلي باهم هم خوشحاليد. از اون موقع ديگه حالم خوب نشد لعنت بهت.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

يك شهر ، شهر مجازی من